۳ دی ۱۳۹۰، ۹:۴۹

نشست بدرود بغداد در مهر-1/

نادری: دشمنانمان دوستند و دوستانمان دشمن

نادری: دشمنانمان دوستند و دوستانمان دشمن

نویسنده و کارگردان "بدرود بغداد" عقیده دارد: مفتخریم که نویسندگان و هنرمندان غربی را می شناسیم اما تا به حال یک نمایشنامه از یک عراقی نخوانده ایم . چطور با کیلومتر ها فاصله کشورهایی با ما دوست هستند اما اطرافمان را دشمنان گرفته اند؟

فیلم سینمایی "بدرود بغداد" اولین فیلم بلند سینمایی مهدی نادری در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر به روی پرده رفت و سال گذشته به عنوان نماینده سینمای ایران در اسکار 2011 انتخاب شد. اما این فیلم در همان سال به دلایلی که دراین گفتگو درباره ان صحبت می شود، نتوانست اکران عمومی شود.

هم اکنون "بدرود بغداد" در طرح اکران مخاطب خاص روی پرده رفته اما به دلیل آن که رقمی از فروش آن نوز به دست نیامده است، مشخص نیست که مخاطبین به چه میزان از آن استقبال کرده اند. در این گفتگو با مهدی نادری درباره شرایط اکران، تولید این فیلم و مشکلات آن، پرداختن به موضوع جنگ امریکا و عراق و... صحبت کرده ایم. البته در این نشست تورج اصلانی مدیر فیلمبرداری و نظام الدین کیایی صدابردار این فیلم نیز حضور داشتند.

خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: استقبال از اکران "بدرود بغداد" تا کنون چگونه بوده؟ آیا تا به حال با مخاطبین در ارتباط با فیلم صحبت کردید؟ تاکنون که رقمی از فروش فیلم بیرون نیامده است.

-مهدی نادری: بله .اتفاقاً با افرادی برخورد داشتم که در زمان اکران به دیدن فیلم رفتند و با آنها صحبت کردم.

* به هر حال این فیلم نماینده ایران در اسکار 2011 بود قطعاً مردم این موضوع را به خاطر دارند.

- هر تهیه کننده‌ای طبیعتا ً‌باید برای فیلمش دلسوزی ویا از منافع خود دفاع کند. هم اینکه آقای درمنش "بدرود بغداد" را از دست تهیه کننده بیرون کشید جای شکر و سپاس دارد. فکر نمی‌کنم آنها حتی هنوز قرارداد اکران را با پخش کننده بسته باشند.

همان طور که می‌دانید پارسال این فیلم نماینده اسکار بود و باید طبق قوانین در ایران به نمایش در می‌آمد. اما چرا این کار را نکردند؟ چرا اصولاً مدیریت بازرگانی تلفن‌های من را جواب نمی‌داد؟ من حاضرم بیایند با هم مناظره کنیم. این گونه نباشند که من مثل دفعه گذشته با شما صحبت کنم و آنها فقط خبرنگار را تحت فشار قرار دهند. بیایند با خود من رو در رو صحبت کنند من آمادگی کامل دارم.

این فیلم از اقشار مظلوم جهان به خصوص مسلمانان حمایت می کند. من معتقدم ریشه تمام نقایص و شیوه  اکران "بدرود بغداد" را در مرکز پیدا کنید. تهیه کننده‌ای که مدعی است قدرتی از طرف دولت دارد. گروهی هم از افکار عمومی که فیلم را ندیده اند می‌گویند "بدرود بغداد" یک فیلم دولتی است و سرمایه‌های دولتی باعث شده به اینجا برسد و بعضی ها می‌خواهند توانایی فیلم را انکار کنند. اما انسان‌های صادقی هم وجود دارند که چشم بر توانائی و استقلال نگاه فیلم نمی‌بندند. به هر حال همه چیز ریشه در تهیه کننده و مدیریت بازرگانی مرکز دارد.

به نکته ای از بی تدبیری و هدر دادن سرمایه ها و آبروی کشور اشاره کنم که واقعاٌ جای تاسف دارد. آنها می گویند که با وجود این که کپی رایت فیلم‌های خارجی را خریدیم، اما همان افراد فیلم‌هایشان را از جشنواره بیرون کشیدند! سئوال اینجاست که چطور در زمانی که شرایط تولیدی برای جوانان خودمان اینگونه تاسفبار است و نیروهای جوان ما با مشکلات عدیده مالی و خانوادگی دست و پنجه نرم می‌کنند و یا مشکل هویتی پیدا کرده‌اند. بچه‌هایی که کارنامه بدی ندارند. آنها مشکل سرمایه گذاری، اقتصادی و یا حتی مسکن و نان شب دارند. چطور برای نمایش یک یا دوبار فیلم های غیر ایرانی پول پرداخت می شود؟ فیلمسازانی که معلوم نیست که هستند و چه کار کرده اند؟ مگر برای فیلمی که در بخش رقابتی یا غیر رقابتی جشنواره شرکت می کند باید پول پرداخت کرد ؟ این اولین بار است که می شنویم.

ما که تا حالا ندیدیم رایت فیلم ما را بخرند و در جشنواره‌ای نمایش دهند. چگونه است سرمایه ملی خود را به یکسری فیلمساز خارجی ناشناخته می‌دهیم که کمترین استعداد را هم ندارند و بعد آنها در کشورهای خودشان و در حزب‌هایشان پز بدهند که ما ایران را تحریم کردیم.

این ضربه‌ای است که از عدم شناخت برمی‌آید. ما فیلمسازان بزرگی را در دنیا می‌شناسیم که انسان‌های معتهدی هستند و اتفاقاً علاقمند نیز هستند به کشور ما بیایند. ولی وقتی ما آنها را پیشنهاد می‌دهیم دعوت نمی‌شوند. این اتفاقات ریشه در گماردن انسان‌های نابلد دارد و باید همچین عواقبی دامان سینمایمان را بگیرد.

چطور است در برخی روزنامه مصاحبه‌ها و مطالبی از نوام چامسکی در حمایت از جنبش‌های ضدآمریکایی و ضد سرمایه داری چاپ می‌شود اما وقتی وی فیلمی از ایران را حمایت می کند با بی‌اعتنایی مواجه می‌شود؟

* شما در ابتدا به مجری طرح گروه مخاطب خاص، اکران "بدرود بغداد" را پیشنهاد دادید؟

- موج زیادی از فیلم ها در سالهای گذشته مبتنی بر فرهنگ، ملت و اقوام ساخته شد و به عنوان سینمای هنری مطرح شدند. من درباره فیلم‌هایی حرف می‌زنم که مجوز نمایش دارند ولی اکران نمی‌شوند. اینها بیشتر در نهادهای مختلف مانده‌اند مثل آرشیو مرکز گسترش.

هر دولت و معاونت سینمائی هم مانده است که با این فیلم‌ها چه کارکند، که اغلب هم آثار باارزشی هستند. فیلم‌هایی که به خاطر فرهنگ و آرمان‌هایی ساخته شدند. قاعدتا هر سیستمی‌می‌خواهند راهی برای اکران این آثار بیابد. اما این بخش یا در دست مافیای اکران است و یا اینکه سینمادار تعیین می‌کند که چه فیلم‌هایی حتی در چرخه ساخت وارد شوند.

بنابراین این دوره معاونت سینمایی با نام طرح خاص می خواهد این آثار را اکران کند. من خوشبین نبودم اما رفتار و دوندگیهای محمد درمنش را دیدم به این طرح امیدوارم شدم. اما اعتقاد دارم تا این طرح بایستی سالها اجرای ثابت و درست داشته باشد تا مخاطب ذهنش و برنامه اش را با این طرح هماهنگ کند. به نظرم در دراز مدت می توان از این طرح انتظار بازگشت اقتصادی هم داشت.

اگر این طرح با "بدرود بغداد" شروع شد، تصورمی کنم  می‌خواستند مخاطبین از واژه خاص وحشت نکنند و نشان دهند که قرار است فیلم‌های ارزشمندی در این طرح اکران شود.

* آیا با مخاطبین فیلم را دیدید؟ با چه واکنش‌هایی روبرو شدید؟ به هر حال انها با فیلمی روبرو می‌شوند که کاملاً به دو زبان عربی و انگلیسی است.

- در پردیس ملت آزادی، فلسطین و یا موزه سینما با مردم فیلم را دیدم. این تجربه برایم جالب بود. مسئله مهم که در این صحبتها با مخاطبین مطرح شد، این بود که چرا برای این فیلم تبلیغات نمی‌شود. در حال حاضر فقط تعدادی تیزر وتعداد معدودی بیلبورد داریم. مردم به عقیده من ناراضی سینما را ترک نمی‌کنند.

بیشتر درباره لوکیشن‌های بغداد می‌پرسند و اینکه چرا اینقدر فیلم های دیگربا توجه به بودجه بیشترشان اینقدر ضعیف هستند.چرا به شما راه نمیدهند تا فیلم بعدی بسازید؟ یا اینکه افتخار می کنند که بازیگران و عوامل همین سینمای ایران چنین با قدرت کار کرده اند که قابل تشخیص نیست. مردم خیلی آگاه هستند و هم چیز را رصد می کنند . بیشترین مخاطبین این فیلم، فیلم‌بازان و قشر دانشجو هستند. من سالن 5 نفره، 42 نفره و اخیراٌ پُر از تماشاچی دیده ام ...

در جشنواره فجر فرصت‌های نمایش فیلم به دلیل عدم هماهنگی با لابراتوار و دست بردن در برنامه آنها گرفته شد. چون ما نامی نداشتیم. خوشبختانه به هیچ حزب سیاسی و فرقه سرمایه داری وابسته نیستم. بنابراین فیلم ما به نفع فیلم های دیگر کنار رفت. اگر "بدرود بغداد" در حال حاضر دیده می شود حاصل کار مطبوعات و منتقدین شریف است.درود بر شما، واقعا از همه شما ممنون هستم.

* آیا تهیه کننده فیلم با محتوا هم مشکل داشت که انقدر به قول شما سنگ اندازی کرد؟

- گمان نمی کنم. متاسفانه مدیریت در چند جا تا سطح سلایق فردی برخی افراد پایین آمده است  زیرا انتخاب درستی صورت نگرفته است. مدیریت یک منش و رفتار خاص خودش را دارد این مدیریت است که می تواند ساختار را نابود یا بازآفرینی کند و یا آن را تحقیر کند. در مرکز گسترش مدیریت با رفتارهای شخصی همراه است. آنها موافق را به منتقد و منتقد را به دشمن خود تبدیل می کنند.

* در تاریخ سینمای ایران فیلمی دیده نمی شود که تمام بازیگران آن به یک یا دو زبان خارجی صحبت کنند و به هیچ وجه زبان فارسی در آن شنیده نشود. فکر نکردید ممکن است به دلیل اینکه مخاطب سینمای ایران با چنین آثاری برخورد نکرده، فیلم را پس بزند؟ چقدر می تواند "بدرود بغداد" مخاطب جهانی داشته باشد.

- چون موضوع جهانی بود و داستان و شخصیت ها غیر فارسی یا غیر ایرانی بودند باید به اصل زبان و مکان وفادار می ماندیم. اگر غیر از این بود در حقیقت راه را اشتباه رفته بودیم. اگر شخصیت ها به فارسی حرف می زدند باید جواب دیگری می دادیم و برای فهم بیشتر داستان به ترجمه انگلیسی رو می آوردیم و یا به دوبله.

ما در ایران افراد زیادی داریم که فیلم های روز دنیا را با زیرنویس فارسی می بینند. برای من خیلی غیر طبیعی نبود که یک فیلم ارجینال با همان زبان و فرهنگ بسازیم که زیرنویس فارسی داشته باشد. این نشان می دهد به اصل قصه پایدار بودیم. با واکنش مثبتی که  تاکنون گرفتم، فکر می کنم به هدف نزدیک شدیم.

50 درصد رویکرد ما مخاطب جهانی بود. بارها گفتم که این فیلم باید در زنجیره فیلم های آمریکایی دیده شود که به حوادث بعد از 11 سپتامبر و یا به جنگ و اشغال افغانستان و عراق پرداخته اند.

وقتی فیلم "گنجه درد"،"منطقه سبز"، "سرباز صفر" و یا "غیر قابل انتشار"را می بینیم، متوجه می شویم متعهدانه خوب هم نگاه شده اما فقط در آن به طرف آمریکایی توجه شده است. من در "بدرود بغداد" انگار یک سربازی از آن فیلم ها  آوردم و که با مسلمانان درباره سوء تفاهم تروریسم حرف بزنم. من بیش از این از هر دو دنیا با خبر بودم.

اما وحشت از پیر شدن، رفتن های بیشمار در این پله ها و از سرباز کردن شورای نظارت من را پرهیز داد از اینکه بیش از این با عمر و جان و خانواده ام بازی نکنم. بارها و بارها از محمود اربابی و شورای نظارتش انتقاد کرده ام ولی یادی می کنم از مرد بزرگواری به نام اکبر نبوی که این روزها کمتر دیده می شود. اکبر نبوی یادم هست که خیلی در شورای نظارت به من و چند فیلم اولی دیگر کمک کرد و نگاه حمایتی اش بیش از نگاه نظارتی و بدبینانه اش است.

هر جا هست باید گفت همچون اکبر نبوی ها کم داریم. یا حبیب احمدزاده که یادم هست یکی دوبار درباره سناریو با هم حرف زدیم. یا آقای باشه آهنگر عزیز که خیلی مثبت و با انصاف و عقل هستند. 

* شما عمدتا در خارج از کشور زندگی می کنید و مثل خیلی از کارگردانان، فیلم های خارجی زیادی میبینید. این طبیعی است که نسبت به یک انگلیسی زبان آشنایی به لحاظ رفتاری و فرهنگی داشته باشد. اما برای پرداخت به شخصیت یک عراقی آیا به این شکور رفتید خصوصا بعد از جنگ و یا زمان محاصره؟

- بزرگترین چالش امروز ملتهای منطقه ما عدم شناخت از فرهنگ های یکدیگر است. ما خود را مدعی دانش و هنرمندی می دانیم اما کوچکترین شناختی درباره کشورهای اطرافمان نداریم. کشورهایی که خیلی فاصله فرهنگیشان با ما کم است. شما وقتی بغداد بروید آدم هایی را شبیه خودتان به لحاظ علایق و نوع زندگی زیاد می بینید.

اما پرسش بزرگ اینجاست که ما چرا با هم 8 سال جنگیدیم؟ جواب این پرسش زیاده خواهی مرد دیوانه ی حزب بعث که ماشین جنگی غرب در خاورمیانه شد تا نیروی جوان ایران را تضعیف کند. این را بارها و بارها در کتب و از زبان مفسرین جنگ ایران و عراق خوانده ایم . اما پرسش اینجاست که اگر مردم منطقه نسبت به هم رفاقت بیشتری داشتند و پیوستگی بیشتری این جنگ اتفاق می افتاد؟ یا اگر اتفاق می افتاد آیا تا این زمان طول میکشید؟ما با عراقی ها به لحاظ شیوه زندگی مخصوصا در بغداد و بصره شباهت ها یا شاید یگانگی داریم.

این تفاخر است برای ما که بگویم آمریکایی و نروژی ها و کلمبیائی ها و مثلاٌ نویسندگان و شاعران و حتی افراد کوچک سینما و هنر و ورزشش را می شناسیم اما تا به حال یک نمایشنامه از یک نویسنده عراقی نخوانده ایم و هیچ نمیدانیم مثلاٌ اوضاع موسیقی در گرجستان چگونه است وهیچ دوستی در افغانستان نداریم که گاهی تلفنی با او بی نیاز از مترجم گفتگو کنیم . چطور با کیلومتر ها فاصله کشورهایی با ما دوست هستند اما اطرافمان را دشمنان گرفته اند. اینجا به نظر من چالش بزرگی وجود دارد.

شما به طور مثال اروپا تصمیم می گیرید از بروکسل بروید برلین و یا از آنجا به ورشو و ... این سفرها تنها با خرید بلیت و اراده شما ممکن است. اما متاسفانه هیچ تصوری نداریم از اینکه ساکمان را ببندیم و از بصره به موصل و از موصل به بابل و از آنجا به کویت و از کویت با کشتی به کراچی و از آنجا به کابل برویم. تقسیم بندی ما به عرب و عجم خلاصه می شود. ما شناخت درستی از یکدیگر نداریم و عدم شناخت یعنی تفرقه و دشمنی و باید روی دوستی مردمان منطقه کار کنیم.

سیاستمداران با دستور و بخشنامه به دنبال تحقق اهدافشان است و با دستور هم چیزی درست نمی شود. ما مردم، هنرمندان و اهل فرهنگ باید رابطه ها را ایجاد کنیم. باید روزی ذهن عرب ستیزی و عجم ستیزی و ترک ستیزی و...را از بین ببریم . یک وحدت ارگانیک در میان اروپایی ها وجود دارد و ما نیازمند این وحدتیم . برای نام خلیج فارس هر روز با عرب های حوزه دریای خیلیج فارس دعوا داریم ولی امریکائی ها در آن ناوگانهایشان را جولان می دهند!

ما از همه مکاتب مغرب زمین اطلاعات داریم اما از امارات و یا از عراق هیچ اطلاعی نداریم. هنوز همان تمدن قدیمی بین ما رواج دارد. من خودم به بغداد رفتم. اگر خاطرتان باشد قبل از آن نیزهمزمان حمله عراق به کویت، خیلی ها از کویتی ها به ایران آمدند. این ها همسایه ما بودند. ما با بچه های آنها دوست بودیم. ای کاش ما روزی دوستانی داشته باشیم در موصل، هرات، تاجیکستان و .... این سفرهای بین منطقه ای از رویا به واقعیت بدل شود.

بهتر است یاد کنم از پژمان لشگری پور که 4 و5 سال پیش صراحتاٌ گفت، تا روزی که من در مرکز گسترش هستم، نمی گذارم نادری فیلم بسازد. همین فرد حالا معاون فرهنگی شده است. بعد از جشنواره که "بدرود بغداد" روی زبان ها افتاد به ما زنگ زد و ابراز پشیمانی کرد: متاسفانه همین افراد رو به رشد هستند اما مطمئن باشند از یک جایی متوقف می شوند. به هر حال  دوره به دست ما هم می افتد و امیدوارم روز پشیمانی آنها نباشد.

اصلانی: به عقیده من سینما دست ما است. دوره آنها نیست. ما اثر تولید می کنیم و در تاریخ می مانیم سینما واقعی در نسل من و تو هدایت می شود.

نادری: اما معاون فرهنگی فارابی به دلیل سلیقه نادرستی که دارد جلوی فیلم "خوابگردها" ایستاد.

اصلانی: سینمای تو نیاز به فارابی ندارد. آنها همان فیلم های میلیاردی فاخر تولید کنند تا هیچ کس نبیند. فیلم های ما قرار است دیده شود و برای آرشیو نیست .قرار هم نیست سفره رانت خواری دیگران شوند. در حال حاضر سینما در دست ما است و آنها کارمندان ما هستند.

نادری: شما دنبال اشکالات می گشتید که چه کسانی نمی گذاشتند "بدرود بغداد" ساخته شود، آقای لشگری پور و یکی دونفر که در طول زمان نامشان را افشاء خواهم کرد، از جمله افراد بودند. لشگری جای شمقدری تصمیم می گیرد. من خسته شدم از اینکه از پس با آنها نجیبانه صحبت کردم. دیگر بس است. نمی گذارند کار کنم پس باید حرف ها را زد.

لشگری پور به من و ساداتیان حدود دو سال پیش گفت که "عشق سالهای سی" را من می دانم که معاونت سینما نمی گذارد شما بسازید. جای ایشان حرف زدند. حتی به آقای جوزانی هم گفتند ما پول برای چنین کارهایی نمی دهیم .این آثار چه دخلی به جمهوری اسلامی دارند؟ لشگری پور زمان انقلاب چند سال داشت؟ چه تعریفی از جمهوری اسلامی دارد؟ آیا باید حساب نظام را با ایشان یکی کرد ؟ من خواهش می کنم شمقدری درباره این موضوعات روشن صحبت کند.

من با میرعلایی توافق ضمنی می کنم فیلمنامه به نهاد فرهنگی می رود و ظاهراً لشگری پور با ادبیاتی صحبت می کند که گویا ایشان به همه خط می دهد.

*درباره پروژه "خوابگردها" توضیح می دهید؟

- فکر می کنم فیلم "خوابگردها" که به مناسبت سی امین سال جشنواره فجر قرار بود ساخته شود و از چند کارگردان بزرگ دنیا درخواست کردم چند دقیقه ای در این فیلم حضور داشته باشند می توانست راهگشایی برای فیلمسازان باشد. این اثر می توانست به خیلی از مناقشات درباره سینمای جشنواره و سینمای ملی پاسخ بدهد.

 دردناک این است به علیرضا نادری ، متن های غیر قابل بازنویسی را که با عنوان فیلم فاخر در فارابی تولید می شود را ارجاع می دهند تا بازنویسی کند و ایشان هم زیر بار نمی روند. فیلم نامه هایی که به قول علیرضا نادری برداشت های غلطی از یک سری مفهوم است و اصولا فیلمنامه نیستند توهمات عده ای بی سواد نوکیسه که دوران به دستشان افتاده است.  ما با دیدن یک سری فیلم های فاخر متوجه می شویم اینگونه آثار یعنی دور ریختن بیت المال.

خوشبختانه هیچ کمکی به من نشده تا منتی بر سرم باشد و چیزی برای از دست دادن ندارم. متأسفم برای لشگری پور که به عنوان یک جوان که مدعی بود می خواست کاری بکند اسمش با خواباندن برخی پروژه ها و جلوگیری از ساخت آنها همراه شد. متدسفانه ایشان با این حرکت جلوی خون تازه را در سینمای ایران می گیرند.

امیدوارم با پروژه های فاخرتان زندگی های خوبی داشته باشید. خیر و برکتی برای زندگی شما داشته باشد برای مخاطب که چیزی نداشت. پروژه فاخر یعنی فیلم های غیر قابل دیدن. این است شرایط سینمای ایران.

ادامه دارد......

گفتگو از:بیتا موسوی و محمد صابری

کد خبر 1491411

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha